unavailable
unavailable
unavailable
بهعنوان یکی از صفات نکوهیده، در آیات و روایات و نیز در حوزۀ لغتشناسی، علم اخلاق و عرفان از دیرباز مطرح است و این علوم هر یک به نوبۀ خود سعی در ارائۀ معنایی از آن داشتهاند. اگر چه مفهوم بخل در تمامی علوم دارای اصل معنایی یکسانی است، امّا در تعیین مصداق معنایی آن، میان قرآن و روایات با دیگر علوم تفاوت بسیار وجود دارد. مقالۀ حاضر کوششی است در جهت تبیین مصادیق معنایی واژۀ بخل از منظر دین و سعی دارد تفاوتهای مفهومی این واژه را در نگرش متون دینی با کاربرد آن در زبان عربی به تصویر بکشد که ثمرۀ آن دستیابی به مصادیقی است که تنها از منظر دین در دایرۀ مفهوم بخل میگنجد و فراتر از آن، رسیدن به بار معنایی مثبتی است که بر خلاف کاربرد لغوی، تنها در مفهوم روایی بر این واژه حمل میشود و نشان میدهد که رابطۀ این دو حوزه در مفهوم بخل، عموم و خصوص مطلق است.
شفقت بر خود، مفهومی اخلاقی بهمعنای خیرخواهی و مهربانی با خویشتن است. وجود برخی از آموزههای دینی به ویژه در عرصه اخلاق، شبهه ناسازگاری بخشی از دین را با این اصل اخلاقی قوت میبخشد. با تحلیل این آموزهها و از گذر ارائه تعریف کاربردی برای شفقت بر خود میتوان گفت که در تمام آموزههای اسلامی این اصل اخلاقی مورد توجه بوده است. در تعریف کاربردی، شفقت بر خود دارای دو سطح حداقلی و حداکثری (کف و سقف) است. در سطح حداقلی، شفقت بر خود به معنای ضرر نرساندن به خویشتن است و در تعریف حداکثری به معنای فایدهرسانی به خود میباشد. نفس نیز دارای مراتب مختلفی از بدن مادی تا حقیقت ملکوتی غیر مادی را دربر میگیرد. با توجه به این معنا و اعمال اصل ترجیح اهم بر مهم و قاعده لاضرر، میتوان ناسازگاری ظاهری تمام موارد ادعایی را برطرف نمود.
در انسان ویژگیها و استعدادهای عقلی، روحی و فطری منحصر به فردی نهادینه شده که به واسطۀ آن، گوهرش ملکوتی، مقامش خلیفةاللهی و جایگاهش اشرف مخلوقات گردیده است. انسان میتواند با علم صائب، تهذیب نفس و عمل صالح، به کمالات الهی و لقاى پروردگار و فناء فی الله برسد و با صیرورت ذاتی از سیر قابلی فراتر رفته، به اذن خداوند، سیر فاعلی را نیز به دست آورد. در این هنگام قادر به تصرفات تکوینی در عالم ملک و ملکوت، ظاهر و باطن، دنیا وآخرت، طبیعت وماوراى آن، و مدیریت کلان جهان امکان میشود. حکیم و مفسر بزرگ قرآن آیةالله جوادی آملی در چگونگی و شرایط تصرفات تکوینی انسان در عالم هستی، دیدگاه ویژهای را بیان نمودهاند که کمتر فیلسوف و مفسر دینی با این صراحت به آن پرداخته است. دراین مقاله تلاش خواهیم کرد، دیدگاههای خاص ایشان را بررسی کنیم.
در آیاتی از قرآن، صفت انتقام که به ظاهر از صفات ناپسند انسانی است، به خداوند نسبت داده شده و گاه خداوند، «ذو انتقام و منتقم» خوانده شده است. انتقام در عرف عام به معنای «تلافی برای تشفی خاطر» است و در آیات و روایات، انسانها از انتقام گرفتن نهی شدهاند. در این پژوهش که به روش توصیفی _ تحلیلی و با توجه به آیات و روایات و دیدگاه مفسران قرآن انجام شده است، چگونگی انتساب این صفت به خداوند متعال بررسی شده و این نتایج به دست آمد که واژه انتقام در اصل، دارای مفهوم «کیفردادن گناهکار» و نه «مقابله به مثل در کارها» است. روشن است که مجازات ستمکاران گردنکش و زورمندان ستمگر، نیکو و لازم است و عدل و حکمت الهی، چشمپوشی کردن از آن را برنمیتابد. انتقام سه گونه است: انتقام ممدوح و لازم؛ انتقام جایز؛ انتقام مذموم. مهمترین ویژگیهای انتقام الهی عبارتاند از: هدفمند بودن، فراگیر بودن، سخت بودن و عدالت محور بودن. مهمترین علل انتقام الهی نیز کفر، ظلم، تکذیب، رویگردانی از آیات الهی و ایمان نیاوردن به پیامبر است.
مدخل «خانواده» در دایرةالمعارف قرآن لایدن، واژهخانواده در قرآن را بررسی و نگاه قرآن به خانواده و نیز جایگاه مرد، زن و فرزندان در خانواده را بیان میکند. مؤلف این مقاله، آونر گیلادی، به اجمال و ناقص به موارد یاد شده پرداخته و مفاهیم شبههبرانگیزی از جمله برتری مرد بر زن، اختیار مرد در تنبیه بدنی زن، مستقل نبودن زن در امور مالی خود و طلاق را مطرح کرده است. در مقاله حاضر، ضمن بیان اشارات ناقص نویسندۀ مدخل، با تحلیل موارد مذکور و مراجعه به تفاسیر، شبهات مطرح شده در این مدخل مورد بررسی قرار گرفت و نگرش صحیح اسلام به این امر نشان داده شد و مشخص شد این مفاهیم به دلیل انتخاب و گزینش بخشهایی از قرآن توسط نویسنده، به شکل صحیح و کاملی ارائه نشده است، لذا برداشت درستی از این مدخل به دست نمىآید .
آیۀ هفت سورۀ شرح با اطلاق لفظ وعدم ذکر متعلقش، باعث شده که مفسران مصادیقی برای تعیین متعلق «فراغت» و «نصب» بیاورند. نگارنده ابتدا ترجمههای مختلفی را که مترجمان از آیه کردهاند ذکر کرده، سپس دیدگاههای تفسیری مفسران همراه با نقد آنها یاد شده و در آخر صحیحترین نظر تفسیری و تأویلی بیان شده است. روایاتی که مؤید دیدگاه نصب امیرالمؤمنین(ع) به خلافت و ولایت است، برای متعلق «فانصب» ذکرشده و هماهنگی آن با سیاق، در مقایسه با دیگر تفاسیر مفسران بیان گردیده است. در این نوشتار دو دیدگاه کلی تفسیری و تأویلی ارائه شده و هدف پژوهش علاوه بر تبیین معنای تنزیلی و ظاهری آیه شریفه و پذیرش آن، اثبات نظر تأویلی دربارۀ آیه (فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ) است که همان دیدگاه مبنی بر نصب خلافت میباشد.
-